پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳

به مناسبت 22 اسفند، سالروز بزرگداشت شهدا

شهیده فهیمه سیاری؛ اولین طلبه شهیده جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها

شهیده فهیمه سیاری

طلبه شهیده سیاری کوله بار سفر بر دوش می‌‏کشد و از خویش هجرتی سرخ آغاز می‌‏کند؛ توشه راه او قرآنی است که روبروی او باز است و عکسی از امام که بر دامنش قرار دارد.

«یکی از شب های آذر بود و یادم هست موقعی که این خبر به مکتب رسید. هر کسی گوشه ای کز کرده بود و گریه می کرد؛ فقدان ایشان برایمان خیلی سنگین بود». این بخشی از سخنان خانم طاهره صحیح النسب، از طلاب مکتب توحید و دوست و هم کلاسی شهیده فهیمه سیاری است که در مصاحبه ای آمده است.

شهیده فهیمه سیاری در تاریخ اول خرداد ۱۳۳۹ و در ماه محرم متولد شد، زمان شهادت این بانوی فاضله نیز ۱۲ آذر ۵۹ همزمان با ۲۴ محرم‌الحرام ۱۴۰۱ بود که در راه نشر معارف الهی و ترویج مکتب قرآنی  به شهادت رسید.

در سال‌های ۵۶ و ۵۷ که کشور در تب‌وتاب انقلاب بود، جذب پایگاه مسجد حضرت ولی‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف زنجان شد و در آن‌جا به برکت سخنان بزرگانی چون آیت‌الله مشکینی و آقای رضوانی رحمه‌الله‌علیهما در سال ۱۳۵۷ بعد از اخذ دیپلم برای تحصیل در مکتب توحید به قم هجرت کرد.

مکتب توحید قم (حوزه علمیه خواهران)، میزبان قدوم گلی می‏شود که با معنویت آبیاری شده بود. فهیمه در آنجا، از محضر اساتیدی چون آیت‏الله شهید قدوسی بهره می‏گیرد و خود با دو بال عشق، پیشاپیش استاد خویش پر می‏گشاید. در آن سال‏ها، فهیمه در مکتب توحید، به خودسازی و عبادت می‏پردازد و معارف الهی چشمه چشمه در زلال قلبش می‏جوشد. او دو سال در مکتب توحید و در مدرسه علمیه شهید قدوسی(ره) تحصیل کرد.

در مهر ماه سال ۵۹، فهیمه به قم باز می‏گردد و سال سوم تحصیل را در مکتب توحید آغاز می‌کند. در آغاز سال تحصیلی، آموزش و پرورش شهرستان بانه، از مکتب توحید قم می‌‏خواهد که برای کار فرهنگی - تربیتی خواهران به این شهر مبلغ اعزام کند.

در تاریخ ۶ آذر ۱۳۵۹ فهیمه، علم را به صحنه عمل می‌‏کشاند و با تمام دوستانش در مکتب توحید خداحافظی می‌‏کند. او احساس می‌‏کند که این سفر بازگشتی در پی ندارد. غم در نگاهش موج می‌‏زند، غم دوری عزیزان بر دلش سنگینی می‌‏کند، اما او می‌‏داند که اینها تعلقات دنیوی است. او فراتر از اینهاست. با وجود بال‏های بلندش، دیگر پای ماندن و طاقت‏ بر زمین راه رفتن را ندارد. از این رو، ندای پروردگارش را می‌‏شنود و عاشقانه این ندا را لبیک می‌‏گوید. کوله بار سفر بر دوش می‌‏کشد و از خویش هجرتی سرخ آغاز می‌‏کند.

لیکن روح او بی‏قرارتر از این است که صبر کند تا پیروزی. دو روز بعد (۱۲/۹/۵۹، برابر با ۲۴ محرم الحرام ۱۴۰۱ ق) روز میعاد اوست‏ با محبوبش. ماشین حامل فهیمه و دوستش، همراه با دو خواهر دانشجو که آنها نیز برای تبلیغ عازم این سفر بودند، از سنندج به سمت‏ سقز، همراه با یک ستون نظامی حرکت می‌‏کنند. ساعت ۴ بعد از ظهر به دیوان دره می‌‏رسند و آنجا را به سمت‏ بانه ترک می‏‌کنند. راه پرخطر و منافقان (خطه کردستان)، این حرامیان جان و ناموس و آبروی مردم در پیش. فهیمه به دوستش می‌‏گوید: «احساس راحتی می‌‏کنم، دیگر فقط از راه دور شاهد نیستم. زیرا خود نیز در جریان هستم.» در بین راه، با صدایی آرام و دلنشین قرآن را تلاوت می‌‏کند. توشه راه او قرآنی است که روبروی او باز است و عکسی از امام که بر دامنش قرار دارد.

 ناگهان صدای رگبار گلوله از هر طرف، ماشین آنها را هدف قرار می‌‏دهد; بارانی از خون و گلوله. در این لحظه راننده فریاد می‌‏زند: «سرهاتان را پایین بیاورید» و فهیمه آرام سر بر دامن دوستش می‌‏گذارد. یکی از خواهران دانشجو از ناحیه دست آسیب می‌‏بیند. راننده از ناحیه کتف زخمی می‌‏شود ولی با این حال، ماشین را از آن منطقه دور می‏‌کند. بعد از چند دقیقه ماشین، جلوی درمانگاه متروکی متوقف می‌‏شود. راننده برای پانسمان کتف خود از ماشین پیاده می‌‏شود.

دوست فهیمه برای درمان دوست دانشجویش قصد می‌‏کند پیاده شود که خونی بر دامن خود می‌‏بیند. چشم فهیمه خونین، خدا را به تماشا نشسته است.

فهیمه این راه طولانی و بی‏ پایان را با بال‏های سرخ و با چشمانی سرخ ‏تر اینگونه کوتاه کرد و خط سرخ پیشوای خود حسین‏ علیه السلام را اینگونه با خون سرخ خویش ادامه داد. پیکر پاک این بانوی طلبه شهیده را در مزار پایین شهرستان زنجان به خاک سپردند.

مجتمع فرهنگی ورزشی جامعه‌الزهرا علیهاالسلام به منظور گرامیداشت یاد و خاطره این شهیده والامقام به نام مجتمع فرهنگی ورزشی شهیده سیاری مزین شده است.

وصیتنامه و مناجاتنامه شهیده فهیمه سیاری

در وصیتنامه این بانوی فاضله و مؤمنه که به نوعی مناجات نامه هم محسوب می‌شود، آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«و لاتحسبنَّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون» (آل عمران -۱۶۹).

لحظات زیاد خوشی نیست؛ برایم هنگام دوری است. به طور محسوسی وابستگی خود را حس می‌كنم؛ حتی اندیشیدن به آن، قلبم را به درد می‌آورد. افسوس بر من كه زندگی و عمر من در راه شناخت واقعی خدا نگذشت ....

خدایا! گواهی به حال من و درد من. احساس می‌كنم كه یك مشرك واقعی بدون هیچ قید و بندی شده‌ام و از راه هدایت فرسنگ‌ها دور هستم.

خدایا، به من شناختی عطا كن كه در پرتو این شناخت از همة وابستگی‌ها رسته باشم.

خدایا! دردها مختلف و سطح بینش ها متفاوت، كارهایم نه تنها به خاطر خدا نیست، بلكه به خاطر خودم نیز نیست. واقعاً از گذشت عمر خود به بطالت افسوس می‌خورم.

خدایا! چقدر پستی و ذلت به همراه (دارم)، چقدر توشه راه كم و چقدر راه طولانی و بی‌پایان است.

خداوندا! از درگاهت خواستارم كه در رابطه با اجتماع، خود را آن طور به من بشناسانی كه خود می‌پسندی.

خدایا! گمراهی و ذلت پوشیده را از درون من محو نما.

خدایا! خوب شدن ها را از طریق خودت به من نمایان كن، نه كس دیگر.

خدایا! خوبی‌های به این طریق ]غیر خودت[ را در نزد من بی ارزش جلوه بده كه رسیدن به آن برایم هدف نباشد.

خدایا! امیدوارم این نوشته ها نیز از روی ریا نباشد.

خدایا! چقدر پستی و ذلت در خویش احساس می‌كنم؛ اما افسوس كه راه مشركان را پیمودم، البته هوای نفس در این منزلت بیكار ننشست و كاری كرد كه اكنون بدون هدف و واقعاً سرگردان و بی‌چیزم؛ روبه‌روی نعمات بی‌كران خداوند واحد نشسته‌ام.

خدایا! قدرتی ده كه شناخت اصیلی از اسلام داشته باشم. خدایا! قدرتی ده كه سنجش میان عمل خوب و بدِ خود را داشته باشیم. ساعات عمر نزد ما مانند ظروفی هستند و خدا نكند كه این ظروف پُر از معصیت و گناه و خالی از معنویات اخلاقی باشد.

خدایا! قدرتی ده تا ظرف‌های درون خود را از معصیت پر نسازیم.

خدایا! قدرتی ده كه ظرف های وجودی عمرمان را خالی نگذاریم و به وسیلة نیكی‌ها آن را پرسازیم. اگر كسی راهی را انتخاب نمود و آن مسیر «الی‌الله» بود، با این كه به آن راه ایمان دارد، پس باید تمام اعمال خود را مورد بررسی قرار دهد تا از هدفی كه دارد، منحرف نشود. در خود نگریستن شهامت می‌خواهد و لازمه شهامت، ایمان و آگاهی است و با رفتن (شهادت) به حقیقت می‌پیوندد.

در هر جامعه‌ای دو نوع استاد وجود دارد: یکی استاد فیزیك و شیمی و... و دیگری استادی كه دانش او در رابطه با خدا باشد. استاد واقعی و عالِم واقعی هم از نوع دوم است؛ ولی جامعة ما استاد از نوع اول را زیادتر داشته است. اكنون نیز بدبختی ما به خاطر همین كمبود (استاد نوع دوم) است.

اگر در ادارات فساد اخلاقی است، اگر در آموزش و پرورش فساد اداری است، در هر کجا که انسان دست بگذارد، فساد اخلاقی وجود دارد، به خاطر كمبود این افراد است. (چه زن و چه مرد) اگر اختلافاتی بین مقامات بالاست، ریشه‌اش همین مسئله است.

این انقلاب امروز به كسانی احتیاج دارد كه متواضع باشند. امید است كه در ظلّ توجهات حضرت مهدی عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هر روز به پیشرفت بیشتر و بهتر معنوی نایل آییم.

 مهدیا! بازآی و دل پر غممان را مرهم نِه! خدا به همه توفیق اطاعت و عبادت عطا نماید.

در پایان اگر به قم باز نگشتم، از اساتیدم سپاسگزاری نمایید كه مرا به این راه الهی رهنمون ساختند.

پس از شهادتم زیارت عاشورا برایم قرائت نمایید؛ بعد از شهادت اگر امكانش بود و زحمتی برای برادران پاسدار نبود، جسدم را برای تبرک به حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به قم ببرند.

*************

جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها در همه عرصه‌های نظام جمهوری اسلامی ایران حضور داشته و تا کنون ۶ طلبه شهیده را به انقلاب اسلامی و شجره طیبه نظام جمهوری اسلامی ایران تقدیم کرده است.

طلبه شهیده فهیمه سیاری، طلبه شهیده فاطمه اسدیان، طلبه شهیده رقیه رضایی، طلبه شهیده خدیجه ولی زاده، طلبه شهیده بتول مطهری و طلبه شهیده زهرا دقیقی خداشهری، نام بانوان شهیده جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها است که در عرصه‌های مختلف به شهادت رسیدند.

تصویر خبر

مطالب مرتبط :

اشتراک گذاری مطلب:

ارتباط با دبیرخانه